#عارف_اخوان

می خواهمت
ای غمزه یِ ریحان
در سریرِ شبِ محبوب ،
اینگونه می خواهمت ،
که در رخساره یِ صبح
کرشمه یِ سپیده دمان با ناز
عشوه یِ خورشید می کشد
تا انتظارِ طلوع به طنازی،
افسونِ مهرسایِ تو
جادویِ شبِ کینه توز را
ویران می کند از کِلکِ خاطره ها 
به سِحرِ چشمِ سیاهت،
حالا تو هستی
و من از شانه هایت غبارِ خستگی
با نوازش صد نگاه می روبم..!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
" روز زیباااتون دلبرانه🌹❤️
دیدگاه ها (۰)

مرا به قبل برگردانید...به خانه‌های حیاط‌ داربه حو‌ض‌های پر ا...

هر سو‌ شتافتم پی آن یار ناشناسگاهی زشوق، خنده زدمگه گریستمبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط