با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را

روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست

نقد را باش اي پسر کآفت بود تأخیر را

اي که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز

هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را

زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار

پرده از سر برگرفتیم آن همه ی تزویر را

سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی

همان‌ گونه عذرت بباید خواستن تقصیر را...
🌻💞🌻


#عاشقانه
#بهترینم
دیدگاه ها (۰)

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز راتا به هر نوعی که باشد بگذ...

روا بود همه خوبان آفرینش راکه پیش صاحب ما دست برکمر گیرندقمر...

دروغ می‌گویندتا تو تمامِ سهمِ من از ثروتِ سپیده‌دَمیکوه و جا...

راستــ گفته‌انـد، آدمـ هـا شبیـه بـه همـ نیستنـد و "عشـق" می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط