فیلم‌رو‌ببین‌و‌متن‌رو‌بخون

هنوز‌هَم‌شب‌است.
هواتاریک‌و‌چیزی‌که‌در‌پنجره‌موج‌‌می‌زند‌
سیاهیِ‌وهمِ‌‌تاریکیست.
کلافه‌اَم،جهانَم‌نابسمان‌است،تنَم‌درد‌می‌کند،
استخوان‌هاَیَم‌تیر‌می‌کشند،قلبَم‌تکه‌است،شاید‌‌درمَن دارد‌خزان‌می‌شود،‌این‌گونه‌که‌سردَم،‌این‌گونه‌که‌از‌تمامِ‌ موجودات‌و‌میانِ‌قلبَم‌به‌هزاران‌فرسنگ‌فاصله‌انداخته‌اَم.
رهایَم‌نمی‌کند،نه‌خیالَش،نه‌ندیدنش،..
پریشانَم،چون‌یک‌موجِ‌وحشت‌زدهِ‌یک‌دریا‌که‌‌نمی‌داند‌ کُجایِ‌این‌نقطه‌یِ‌آبی‌باید‌برای‌ِ‌وصل‌بشتابَد..
‌می‌خواهَم‌بروم‌،از‌این‌خیابان،‌از‌این‌شهر،از‌این‌کشور،این قدر‌که‌هرکُجایِ‌‌این‌وطن‌که‌بوده‌اَم‌،استسقایِ‌دیدن، بوسیدن،به‌آغوش‌کشیدن،رهایَم‌نمی‌کند..
وَاما‌دستَم‌‌تنها‌به‌خیال‌بند‌است،به‌خواب‌به‌تمامِ‌چیزی‌که‌ می‌شود‌بشود..
قصدِ‌رفتن‌دارم‌اما‌فراموش‌چرا‌نمی‌شوی‌از‌همه‌اَم..؟
‌می‌خواهَم‌تور‌ا‌ترک‌کنم‌از‌‌همه‌چیزاما‌
انگار‌افیونِ‌توسرابِ‌ناتمامیست‌که‌مجبورم‌می‌کند‌برای‌ یک‌بار‌ِ‌دیگر‌‌برایِ‌دیدنِ‌تو‌در‌همه‌چیز‌به‌خواب‌بروم..
که‌دست‌هایَم‌را‌داری‌وَ‌خنده‌هامان‌وَبوسه‌اَت‌‌بر‌زخَم‌هایَم
وَ‌باز‌هَم‌سکوت‌و‌‌فهمیدنِ‌یک‌خیالِ‌دیگر..



نمی‌دانَم‌چه‌شُد‌اما‌این‌بخشی‌از‌من‌که‌نوشته‌شده‌‌ مَن‌در‌لندنَم‌‌و‌جایی‌میانِ‌غریب‌ترین‌کبوتر‌هایِ‌یک‌وطنِ‌دیگر‌با‌ تمامِ‌روز‌هایِ‌بارانیَش‌‌‌..
دارَم‌کتابِ‌جدیدَم‌را‌می‌نویسَم‌‌و‌َ‌آدام‌کافه‌چیِ‌خیابانِ‌بِیکِر‌ که‌در‌موردِ‌نوشته‌یِ‌جدیدَم‌می‌پُرسَد
و‌قرار‌است بگویم‌هنوز‌نمی‌دانَم‌و‌صِدایِ‌آرامَم‌ازگوشه‌کناره‌لَبَم‌زمزمه‌ می‌شود"افسانه‌یِ‌چشم‌هایَش..''

و‌شایَد‌یکی‌از‌نقاشانِ‌این‌شهر‌‌خیالِ‌مرا‌به‌تصویر‌‌تجسمیِ‌ نزدیک‌تر‌کند‌‌
و‌بشوَد‌''سکوتِ‌دیرینِ‌مَن''

همین


نویسنده:سارا.د
#سارا_د
سازنده،عکاس،نوازنده:سارا.د


نظرتون رو بنویسید
دیدگاه ها (۴۰)

.از خودم که دورتر می شوم احساس می‌کنم سرم دارد گیج می‌رود، د...

.اتفاقاتِ عجیبی دارد می افتد.صبح ها بیدار می شوم نمی دانم با...

کپشن

اولین‌عاشقونه‌بعدِ‌مدت‌ها‌بخونِش

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط