تو کیستی که جان تو را لبم خطاب میکند

تو کیستی که جان، تو را لبم خطاب می‌کند
که دیدن تو قند در دل من آب می‌کند
تو کیستی که تا کتاب قصه ی لبان تو
گشوده می‌شود مرا نخوانده خوب می‌کند
تو پیش روی زندگی شبیه کوه پشتمی
همیشه روی شانه آت سرم حساب می‌کند
دلم میان شادی تو وغرور خود
بدان که شادی تو رو عزیزم، انتخاب می‌کند
بمان که نبض واژه ها بخاطر تو می‌زنند
که شعر هم بدون تو، مرا جواب می‌کند
تقدیم به عزیز. زندگیم 💖💖
دیدگاه ها (۵)

از غم عشق چه می باید کردبه دمی به دیداری می‌توان راصی شدبه ت...

😔😔😔😔

ب عدالت جهان مشکوکم که دستای تو ازم دور و نفست جان من است 😔😔...

ت

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

#غزلِ‌عسل...غزل از قند هم شیرین تره همراهِ چای منکه آهسته ول...

الا ای دلبر زیبا کجاییچراپیش من تنهانیاییتو تنهایی و من تنها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط