بچه که بودیم
بهتر میدانستیم چطور باید از
داشته هایمان مواظبت کنیم و برایشان بجنگیم
بهتر بلد بودیم دوست داشتن واقعی را . . .
شاید اندازه ی سن مان نبود اما عشق و وفاداری را خوب میشناختیم . . .
فرقی نمیکرد آنچه داشتیم
پدر و مادر باشد
دوست باشد ، دوچرخه یا عروسک
توپ یا مداد رنگی . . .
هر چه بود سهم ما بود
دوست داشتنی بود
و با هیچ چیز در دنیا عوضش نمیکردیم
آن روزها نمیدانستیم خستگی یعنی چه ،
دلزده گی یعنی چه . . .
نه اهل رها کردن بودیم
نه تنهایی ترجیح مان بود و نه فرار راه نجات
حالا اما ،
ما همان بچه ها هستیم
که حتی روزی فکرش را هم نمیکردیم
کمی قد کشیدن و بزرگ شدن
اینهمه دنیای مان را عوض کند . . .

#فاطی_جوونی
دیدگاه ها (۱۱)

@golvaniiو اگه عشقِ تو نبودمن به کدوم بهونه انقدر میخندیدم ق...

- سٰلامتی روزیْ که وَقتی پیر شُدیم ؛ عینکتو با دٰامن گُل گلی...

إخترعت حبّككی لا أظلّ تحت المطر بلا مظلّة...عشقت را آفريدمتا...

دوباره پاییز شد و من میتونم سرما رو بهونه کنم برای بغل کردنت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط