به قدری دوستت دارم که قدرش را نمی دانم
به تن چون روح می مانی، بمانی زنده می مانم

خیال است آنکه بی یادت زمانی بگذرد بر من
محال است آنکه از رویت زمانی رو بگردانم...
                                   
دل از دستم رها می شد اگر پایش نمی بستم
ز شرمت دل نهان کردم که عیبم را بپوشانم

بجز نام تو هر نامی، بجز راه تو هر راهی
اگر گفتم غلط گفتم،  اگر رفتم پشیمانم

گهی یادت به سر دارم،  گهی نامت به لب دارم
دمی خاموش خاموشم،  دمی دیگر خروشانم

بلا تشبیه میگویم بدانی حال و روزم را
که چون چشم تو بیمارم،  که چون زلفت پریشانم

به حکم حاکم چشمت بفرما اذن کارم را
بلا را از نگاه تو بگیرم یا بگردانم

فدای تاری از مویت تمام هستی آتش
به پیشت بهر قربانی تمامش را بسوزانم..‌🦋🦋

حسرتونن آنا بالاسنان آیرلان کیمین آغلیام😔

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️خدایا 🙏عزیزی که این نوشته را میخ...

تنها اگر به قبای قاصدکی بر نمی‌خوردتاری از طلای مویت رادر دس...

گاهی میان خلوت جمع یا در انزوای خویش موسیقی نگاه تو را گوش م...

چون نمایی آن رخ گلرنگ رااز طرب در چرخ آری سنگ رابار دیگر سر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط