شاعر شدم که لال نمیرم فقط همین

طوریم نیست، خرد و خمیرم فقط همین!
کم مانده است بی تو بمیرم
فقط همین !

از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز
در مرز چشم های تو گیرم
فقط همین !

با دیدنت زبان دلم بند آمده‌ست
شاعر شدم که لال نمیرم
فقط همین!

#محمدعلی_بهمنی
دیدگاه ها (۱)

آغوش

دلتنگی

فلسفه عشق...

گاهی هنوز هم دلم میگیرد...هنوز هم بعضی خاطرات اشکم را در می ...

دیدنت از دور کافی نیست من کم طاقتممن فقط وقتی در آغوشت بمیرم...

فاضل نظری

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط