در شوق تو

به خدای تو قسم حتی قلم گیج و لرزان می شود
تمام شعرهایم از شوق تو گیسو افشان می شود
.
نقابی بسته ای بر چهره ات دیوانه ی عاشق
و چشنمان خدا پشت نقابت خوب پنهان می شود

پر از حرفهای ناگفته و بی اشتیاقی از شنیدن
این فرو خوردن ها در گلویم بغض پنهان می شود
.
برایت بی گمان من حکم آن دیوار بودم
که با قلب تیر خورده روی آن مفهوم ایمان می شود
.
نوشتم ..ـآیین من آیین تو در آینه
با حضورت آینه معنای سحر آمیز قرآن می شود
دیدگاه ها (۱)

بسوی معشوق

خیال من و تو باران

❤عصیان❤

💔بازی سرنوشت💔

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط