گم شدم در خود چنان ز خوش ناپدا شدم شبنم بودم ز درا غ

گم شدم در خود چنان كز خويش ناپيدا شدم شبنمي بودم ز دريا غرقه در دريا شدم

سايه اي بودم ز اول بر زمين افتاده خوار راست كان خورشيد پيدا گشت ناپيدا شدم

ز آمدن بس بي نشان و ز شدن بي خبر گو بيا يك دم برآمد كامدم من يا شدم

نه، مپرس از من سخن زيرا كه چون پروانه اي در فروغ شمع روي دوست ناپروا شدم

در ره عشقش قدم در نِه، اگر با دانشي لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم

چون همه تن مي بايست بود و كور گشت اين عجايب بين كه چون بيناي نابينا شدم

خاك بر فرقم اگر يك ذره دارم آگهي تا كجاست آنجا كه من سرگشته دل آنجا شدم

چون دل عطار بيرون ديدم از هر دو جهان من ز تأثير دل او بيدل و شيدا شدم...🦋🦋

گلییم سنوون عشقونن سنون یادونان سنده گل سن آلاه یالواریام گل🙏

سفر جاده تنهایی دلتنگی شوق دیدار شمال رشت رامسر عباس آباد چابکسر هرجایی که دلبر خونه دارد😍💞🌹
دیدگاه ها (۰)

اگر ماه عطری داشت ،قطعا بوی تو را می داد ،اگر شب رنگی بود ،ح...

چرا جدا نمی شود دلم دمی زیادتومگر چه کرده بادلم تیرنگاه پاک ...

عشق من نسبت به تو مانند دریای مواج استعشقی عمیق و قدرتمند و ...

چقدر برای همـ بی ارزش شده‌ایمـ.چقدر بودنمان کنار همـ سختـ شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط