من به اندازه غم های دلم پیر شدم

من به اندازهٔ غم های دلم پیر شدم
از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم
عقل میخواست که بعد از تو جوان باشم و شاد
من ولی با غَمِ عشقِ تو زمین گیر شدم
بعد تو شادترین رخت تنم مشکی شد
طعنه ها خوردم و پیش همه تحقیر شدم
کاش می‌کشت مرا عشق تو اینبار اما
من اسیرم که چنین تابع تقدیر شدم
عشق برگشت انالحق زند اما بی تو
دید در حنجره اش بغض گلو گیر شدم
تا شدم رود تو هم صخره شدی در راهم
بی صدا ماندم و با درد تو تبخیر شدم...
@Lovebandar
دیدگاه ها (۰)

تو یا مال منی،یا باید مال من بشی..#ب‌طُ@lovebandar

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرابی وفا حالا که من افتاده ام ...

چقدر قشنگ نوشته بود که :اونقدر حواسم پرت دوس داشتنت بودکه نف...

میگم دلبر : مراقب خودت باشآخه از تو فقط یه دونه دارم من🤷🏽‍♂️...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط