با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی

با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش! که از میخانه، مسجد ساختی

روی ماه خویش را در برکه می‌دیدی ولی
سهم ماهی‌ های عاشق را چه خوش پرداختی

ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می ‌باختی

من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
می‌توانستی نتازی بر من، اما تاختی

ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست
«عشق» را شاید، ولی هرگز «مرا» نشناختی
دیدگاه ها (۰)

‌یک سال از رفتنت گذشت و هنوز هیچکس باورش نمیشه که دیگه نیستی...

https://music-fa.com/download-song/43486/اهنگ همسفر از آصف ا...

.. میدانی وطن چیست؟ وطن یعنی این که همه اینها نباید اتفاق می...

‌به پوشش و ظاهر آدما احترام بذاریم(به عبارت بهتر نظرمون رو ب...

آغوشت مامنی برایدلتنگی های مزمن شبانه ام،تو التیامدردهای به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط