م خواتم با تهایی نار بایم دلم
مـې خواٰتم با تںـهایی ڪنار بېـٰایم ، دلـم
با تںـهایی ڪنار نېـأمد
رفـٹ تںـهایی و جاېـٰش را بـه یڪ عشق
آمانـي داد
شڪُُٹ شېـشه غمهـأیم و پر شد از
شادئ روزگارم
نـۀ در رویـأهایم ٹو را سـوُار بر اسب سفید
مئبینـم نـه مثـل پرندۀ در آماںها
مـٖں تـو را بي رویا همیـنجا در ڪنار خـ ـودم
ميبینـم
نشـتۀای روئ پاہایم ، خیلئ خوب
فهمیدهاي ڪه چقدر دوتت دآرم
و بلـند فریاد مئزنـی دوسـٹ داشتنُت رأ
بـي قید و شرط ، بي منت ، بدوَں خٖواهش ،
بدون الٹـماس
مـن تـو را دارم ٹـو اینـٰجا هـتی دقیقا
ڪنار مـں
چنـد لحظـہ بـه وسعـٍت تًمام لحظهہا ،
نگاهـ ـت میڪنم و همیں ميشود ڪه من
تـو را حس میڪنم .
یڪ احساس بئ پایان ڪه تُو رأ در بر گرفتـه و
دروںـِم را از عطر حضور عاشقانهاٹ پر ڪردۀ
تویئ قبلـۀ راز و نیازهـایم ، دتانـٕت را بـه
من سپردهائ و گرم شده دستـہایم . .
تا هـمینجا همـٔٔیں خط ، بگذار آخر خطمان را
نشـاںت دهم
آخـر خط ما یڪ نقطـہ چین بي پایان
ات . . .
ميخواهم همۀ بدانند ڪه عشقـمان ابدي و
جـاودان اُت :›
با تںـهایی ڪنار نېـأمد
رفـٹ تںـهایی و جاېـٰش را بـه یڪ عشق
آمانـي داد
شڪُُٹ شېـشه غمهـأیم و پر شد از
شادئ روزگارم
نـۀ در رویـأهایم ٹو را سـوُار بر اسب سفید
مئبینـم نـه مثـل پرندۀ در آماںها
مـٖں تـو را بي رویا همیـنجا در ڪنار خـ ـودم
ميبینـم
نشـتۀای روئ پاہایم ، خیلئ خوب
فهمیدهاي ڪه چقدر دوتت دآرم
و بلـند فریاد مئزنـی دوسـٹ داشتنُت رأ
بـي قید و شرط ، بي منت ، بدوَں خٖواهش ،
بدون الٹـماس
مـن تـو را دارم ٹـو اینـٰجا هـتی دقیقا
ڪنار مـں
چنـد لحظـہ بـه وسعـٍت تًمام لحظهہا ،
نگاهـ ـت میڪنم و همیں ميشود ڪه من
تـو را حس میڪنم .
یڪ احساس بئ پایان ڪه تُو رأ در بر گرفتـه و
دروںـِم را از عطر حضور عاشقانهاٹ پر ڪردۀ
تویئ قبلـۀ راز و نیازهـایم ، دتانـٕت را بـه
من سپردهائ و گرم شده دستـہایم . .
تا هـمینجا همـٔٔیں خط ، بگذار آخر خطمان را
نشـاںت دهم
آخـر خط ما یڪ نقطـہ چین بي پایان
ات . . .
ميخواهم همۀ بدانند ڪه عشقـمان ابدي و
جـاودان اُت :›
- ۲۴.۷k
- ۰۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط