صادقانه می‌گویم:
من سالهاست از خودم دور افتادم...!
خودم را رها کردم، گم کردم،
تیشه به ریشه‌ی خودم زدم!
سالهاست منِ عزیزم را،
پرت کردم گوشه‌ای از زندگی و رویش خاک ریختم!
همان جایی از زندگی،
که جایش تنگ شده بود،
نفسش تنگ شده بود و
شانه‌های ظریفش،
تحمل حجم سنگین درد را نداشت!
اعتراف می‌کنم که سالهاست منِ عزیزِ ضعیفم را،
خاک کرده‌ام،
تا ریشه‌ی قوی‌تری از من جوانه بزند و
شاخه‌های قدرت از من سبز شود!

#نازیلا_زارع 🌱💛
دیدگاه ها (۲۷)

حقِ من باشمثلِ مرگ!که می‌دانم یک روزجوری مرا در آغوش میگیردک...

گاهی لبخند شوبر صبح‌های پریشانیَم ببار . . امید شو خورشید را...

اگر یک تکّه نخ و سوزن داشتم،خودم را به تو میدوختم!مثل دکمه‌ی...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط