اگر شبی

اگر شبی
فانوس نفس‌های من خاموش شد،
اگر به حجله آشنایی
در حوالی خیابان خاطره برخوردی
و عده‌ای به تو گفتند
کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد
تو حرفشان را باور نکن
تمام این سالها کنار من بودی
کنار دلتنگی دفاترم🕊
دیدگاه ها (۰)

من طُ را به هرزبانی ک ترجمه کردم عشق شدی...⚘💗

🤞

me🐣

﷽‌مٖؒنٖؒ حٖؒتٖؒےٖؒ تٖؒاٖؒ اٖؒلٖؒاٖؒטٖؒ یٖؒـٖؒہٖؒ بٖؒنٖؒـٖؒבؒ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط