قدم میزنم همه ی شهر را با پای خودم
قدم میزنم همه ی شهر را با پای خودم....
گریه میکنم وسط کافه ها برای خودم....
من خود، علاج غم و درد بیشمار خودم....
میروم طبیب خودم باشم و مبتلای خودم...
شبیه نوح اگر هیچ کس ب دین من نیست..
من با خدای خودم هستم و ناخدای خودم...
دوباره دست ب زانوی خود میگیرم و می ایستم...
می زنم تکیه،ک اگر بزنم تکیه بر عصای خودم...
میگردم و صورت خود را دوباره پیدا می کنم ....
منی ک گم شده ام میان عکسهای خودم....
گریه میکنم وسط کافه ها برای خودم....
من خود، علاج غم و درد بیشمار خودم....
میروم طبیب خودم باشم و مبتلای خودم...
شبیه نوح اگر هیچ کس ب دین من نیست..
من با خدای خودم هستم و ناخدای خودم...
دوباره دست ب زانوی خود میگیرم و می ایستم...
می زنم تکیه،ک اگر بزنم تکیه بر عصای خودم...
میگردم و صورت خود را دوباره پیدا می کنم ....
منی ک گم شده ام میان عکسهای خودم....
- ۸.۶k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط