Island of Hawaii
part 5
زویی که گیج شده بود چون از رسم های کره سر در نمی آورد اون هم کار استاد سه جین را تکرار کرد و متقابل تعظیم کرد. کارت های ورود به اتاق را تحویل گرفتیم و همراه با زویی به سمت اتاق هایمان حرکت کردیم وارد یک راهرو شدیم و زویی روبه به ما کرد و گفت : اتاق های سمت راست راهرو برای اقامت دانشگاه شماست ، مشکلی بود من درخدمت هستم .
من و میکیونگ وارد یک اتاق شدیم و داسام و جین وو وارد اتاق کناری ما شدند. میکیونگ رفت و خودش را روی تخت انداخت و در حالی که پتو را دور خودش میپیچانید گفت : من میخوام بخوابم. هایون: باشه من می رم دوش بگیرم. بعد از نیم ساعت از حمام خارج شدم و با تخت خالی مواجه شدم . کمی جلو تر رفتم و دیدم میکیونگ در حال برداشتن یک لباس ساحلی کوتاه سورمه ای از داخل چمدونش بود. میکیونگ: من میرم دوش بگیرم تو هم آماده بشو تا من بیام بعدش بریم بیرون. میکیونگ رفت داخل حمام و من هم یک لباس و دامن ساحلی سبز پوشیدم و موهایم را خشک کردم .
-عکس لباس میکیونگ و هایون اسلاید بعد-
بعد از آماده شدن ساعت ۷ شده بود .رفتیم روبه روی در اتاق کناری مون ایستادیم ، صدای بحث کردنشون تا پشت در می آمد . جین وو: لباس سیاهه خوشگل تره به رنگ پوستت هم خیلی میاد اون را بپوش . داسام : نه لباس بنفشه قشنگ تره میخوام اونو بپوشم لباس سیاهه را نمیخوام الان بپوشم . خواستم در بزنم که میکیونگ دستم را گرفت و گفت: بهتر نیست مزاحمشون نشیم و خودمون بریم امشب را بگردیم اینا هم خودشون دعواشونو بکنند. هایون : باشه فکر خوبیه بریم.
به سمت خروجی هتل رفتیم و خارج شدیم...........- ادامه دارد-
زویی که گیج شده بود چون از رسم های کره سر در نمی آورد اون هم کار استاد سه جین را تکرار کرد و متقابل تعظیم کرد. کارت های ورود به اتاق را تحویل گرفتیم و همراه با زویی به سمت اتاق هایمان حرکت کردیم وارد یک راهرو شدیم و زویی روبه به ما کرد و گفت : اتاق های سمت راست راهرو برای اقامت دانشگاه شماست ، مشکلی بود من درخدمت هستم .
من و میکیونگ وارد یک اتاق شدیم و داسام و جین وو وارد اتاق کناری ما شدند. میکیونگ رفت و خودش را روی تخت انداخت و در حالی که پتو را دور خودش میپیچانید گفت : من میخوام بخوابم. هایون: باشه من می رم دوش بگیرم. بعد از نیم ساعت از حمام خارج شدم و با تخت خالی مواجه شدم . کمی جلو تر رفتم و دیدم میکیونگ در حال برداشتن یک لباس ساحلی کوتاه سورمه ای از داخل چمدونش بود. میکیونگ: من میرم دوش بگیرم تو هم آماده بشو تا من بیام بعدش بریم بیرون. میکیونگ رفت داخل حمام و من هم یک لباس و دامن ساحلی سبز پوشیدم و موهایم را خشک کردم .
-عکس لباس میکیونگ و هایون اسلاید بعد-
بعد از آماده شدن ساعت ۷ شده بود .رفتیم روبه روی در اتاق کناری مون ایستادیم ، صدای بحث کردنشون تا پشت در می آمد . جین وو: لباس سیاهه خوشگل تره به رنگ پوستت هم خیلی میاد اون را بپوش . داسام : نه لباس بنفشه قشنگ تره میخوام اونو بپوشم لباس سیاهه را نمیخوام الان بپوشم . خواستم در بزنم که میکیونگ دستم را گرفت و گفت: بهتر نیست مزاحمشون نشیم و خودمون بریم امشب را بگردیم اینا هم خودشون دعواشونو بکنند. هایون : باشه فکر خوبیه بریم.
به سمت خروجی هتل رفتیم و خارج شدیم...........- ادامه دارد-
- ۲.۳k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط