مرا قلبی ده که سراسر آن را وجودت فراگرفته باشد
چنان خون در رگم جاری باش که مکانی برای نا امیدی نماند
تو برایم امید محضی
هر نفسی که میکشم و در انتظار نفس بعدی میمانم
یعنی به تو امید دارم
من همان کودک دیروزم که آرزو داشت یار تو باشد
حالا اما قد کشیده و نه تنها بال نشده؛ که وبالت گشته م

دلم را …
جانم را …

#علیرضاقربانی

#بی_تو
دیدگاه ها (۰)

کوه غرورم....به وسعت خورشید و ماه، به بلندای کوه، به سبزی بر...

شاعر محمد اباذریوداعدوباره فصل رفتن است،و من دوباره می روم،و...

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاستآه بی تاب شدن، عادت کم حوص...

می آویزم خودم رابه چوب رختی احساستشاید هوس کردییک روزمرابه ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط