امروز یه دعوای شدیدی کرده بودین اونم سر لباس پوشیدنت جانگ

امروز یه دعوای شدیدی کرده بودین اونم سر لباس پوشیدنت جانگ کوک روت دست بلند کرده بود و تو خیلی ناراحت بودی رفته بودی تو اتاق درو بسته بودی
جانگ کوک اومد جلوی در تکیه داد شروع کرد حرف زدن (گیف)
+اممم ا/ت من واقعا متاسفم ببخشید بیا بیرون لطفاً منظوری نداشتم ولی تو خیلی عصبانیم کردی میدونی که من روی تو حساسم تو نقط ضعف منی
با حرفایی که زد قند تو دلت آب شد بلند شدی درو باز کردی که پلاس شد به یختی بلند شد اومد سمتت
+خوب میبینم که ناز میاری واس ددی هوم خوبه خوشم اومد ولی امروز باید تنبیه بشی بیب گرل
با حرفاش ترسیدی پا به فرار گزاشتی که افتاد دنبالت
و این شد یک خاطره به یاد ماندنی


#oneshot
دیدگاه ها (۲)

قرار بود امروز مامانت به دیدنتون بیادبه کوکی گفتی که امروز ن...

چند ساعتی تا برگشتن ته از تورشون مونده بود توهم بعد از اینکه...

ازمونتو رد شده بودی و خیلی عصبانی بودی داشتی به استادت بدو ب...

دو پارتی جونگکوکتو یه مامور مخفی هستی و متوجه شدی که یه خلاف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط