وقتی ماه کامل میشه پارت ۲۸
+گفتم حسودی نمیکنم .حسودی برای بچه هاس
-خوب توهم بچه منی
+چی...من بچه ام؟!
-اره
+نه خیرم
-باشه بابا دیگه با دختره بگو و بخند نمی کنم و توهم دیگه دور آریان خط بکش فهمیدی؟
+اوهوم
-نشنیدم صداتو
+باشه
دستشو دراز کرد و رفتم دستشو گرفتم و رفتیم پایین با همون دختره چشم تو چشم شدیم که داشت از حسودی پاره میشددد(لبخند پیروز مندانه) رفتیم و پایین نشستم که دختره اومد کنار جیمین نشت .آخه به من چه من چرا دارم حسودی می کنم .
اسمش سونا بود
سونا:واییی جیمین خیلی وقته ندیدمت دلم برات تنگ شده بود
مثل چی خودشو می چسپوند به جیمین دیگه طاقت نداشتم خاستم بلند شم برم که جیمین دستمو گرفت و منو گذاشت روی پای خودش با آریان چشم تو چشم شدیم که از خجالت سرخ شدممم وایییی یعنیاااا شانسم عالیهه
جیمین پامو فشار داد که برگشتم سمتش که دیدم با اخم نگاهم میکنه
-منو ا/ت تو حیاط هستیم
دستمو محکم فشار میداد و منو دنبالش خودش کشید
+اخخخخ.دستم
-خفه شو (با داد)
مث سگ ترسیده بودم
منو کنار استخر وایسوند
-چرا نگاهش کردی
+چی....
-میگم چرا اونجوری نگاه آریان کردی
+من...
-فهیمدم عاشق اونی
+نه..
-برای من نقش بازی نک....
درسته منه احمق وسوسه شدم و بوسیدمش و اونم دستش و دور کمرم آورد و همراهیم کرد که...
-خوب توهم بچه منی
+چی...من بچه ام؟!
-اره
+نه خیرم
-باشه بابا دیگه با دختره بگو و بخند نمی کنم و توهم دیگه دور آریان خط بکش فهمیدی؟
+اوهوم
-نشنیدم صداتو
+باشه
دستشو دراز کرد و رفتم دستشو گرفتم و رفتیم پایین با همون دختره چشم تو چشم شدیم که داشت از حسودی پاره میشددد(لبخند پیروز مندانه) رفتیم و پایین نشستم که دختره اومد کنار جیمین نشت .آخه به من چه من چرا دارم حسودی می کنم .
اسمش سونا بود
سونا:واییی جیمین خیلی وقته ندیدمت دلم برات تنگ شده بود
مثل چی خودشو می چسپوند به جیمین دیگه طاقت نداشتم خاستم بلند شم برم که جیمین دستمو گرفت و منو گذاشت روی پای خودش با آریان چشم تو چشم شدیم که از خجالت سرخ شدممم وایییی یعنیاااا شانسم عالیهه
جیمین پامو فشار داد که برگشتم سمتش که دیدم با اخم نگاهم میکنه
-منو ا/ت تو حیاط هستیم
دستمو محکم فشار میداد و منو دنبالش خودش کشید
+اخخخخ.دستم
-خفه شو (با داد)
مث سگ ترسیده بودم
منو کنار استخر وایسوند
-چرا نگاهش کردی
+چی....
-میگم چرا اونجوری نگاه آریان کردی
+من...
-فهیمدم عاشق اونی
+نه..
-برای من نقش بازی نک....
درسته منه احمق وسوسه شدم و بوسیدمش و اونم دستش و دور کمرم آورد و همراهیم کرد که...
- ۸.۸k
- ۱۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط