half brother فصل ۲ part : 81

همه مشکلات گذشته هر چیزی که ما رو از هم جدا کرده بود حالا رفته هنوز نمیدونستم داستان چیه که ما یکدفعه به اینجا رسیدیم ولی مطمئن بدم که مهم نیست برام انگشتام رو داخل موهاش فرو کردم و محکم تر کشیدمش سمت خودم
+ هیچ وقت دیگه تنهام نذار جونگکوک
هنوز هم توی دنیای کوچیک خودمون بودیم کنار آدماییکه داشتن می رقصیدن و بهمون برخورد می کردند مقابل لب هام نفس گرفت و پیشونیش رو به مال من چسبوند.
_ منتظر بودم که کتاب رو تموم کنی تا بیام پیشت، برنامم این بود
+ تمام مدت توی نیویورک بودی؟
_ خیلی بیشتر از اون منتظر بودم
+ خدای من
صورتم رو توی سینش مخفی کردم و بوش رو داخل ریه هام دادم نگاهش کردم تا سوالی که احتماال جوابش واضح بود رو بپرسم:
+ باهاش به هم زدی ؟
سرش رو به باال پایین حرکت داد. ادامه دادم :
+ وقتی گفتی میخوای کار درست روانجام بدی فکر کردم برای همیشه رفتی
دوباره با یه بوسه حرفم رو قطع کرد :
_ فکرش رو می کردم که اینطوری برداشت کنی ولی کار درست...این بود که غیر ممکنه که من بتونم باتمام قلبم اون رو دوست داشته باشم تا وقتی که قلبم برای یکی دیگه سریع تر می زنه
با دستاش صورتم رو قاب گرفت فکرم رو خوند:
_ قول می دم بهت بگم چه اتفاقی افتاد ولی الان نه اوکی؟ فقط میخوام با تو باشم
+ باشه
دست هامو دور گردنش حلقه کردم و نقس عمیق بیرون دادم انگار که 7 سال نفسم رو حبس کرده بودم جوری هم رو می بوسیدیم انگار زندگیمون به این وابسته ست حتی برای نفس گرفتن در طول 5 تا آهنگ هم رو رها نکردیم مطمئنم دوستام ما رو دیدن ولی نمی تونستم چشم ازش بردارم تا واکنش اون ها رو ببینم احتمالا فکر می کنن که تصادفا اونجا آشنا شدیم حتما باید کلی توضیح بهشون سرکار می دادم
بدنم رو بهش فشار دادم می تونستم تحریک شدنش رو از روی شلوار جینش حس کنم عمال داشتیم توی پیست رقص عشق بازی می کردیم مثل خواب بود
توی گوشم حرف می زد باعث شد بلرزم:
_ من رو میخوای گرتا؟
_ بهم اعتماد داری؟
+ دارم
_ نیاز دارم که بهم اجازه بدی همین الان داشته باشمت
+ توی کالب ؟
جلوی دهنم لبخند زد: _ می خواستم خوندنش رو تموم کنی تا قبل از اومدنم همه چیز رو بدونی سه روزتوی این شهر سرگردونم و فقط دارم به با تو بودن آپارتمانت
خیلی از این جا دور دیگه نمی تونم صبر کنم کجا می تونیم بریم؟
+ مهم نیست فقط باید قبل از این که همین جا توی پیست رقص کاری کنم یه جایی پیدا کنیم
دستمو گرفت
_ بیا
انگشت های دستشو بین انگشت هام فرستاد و به بیرون از کالب هدایتم کرد همه ی موهای تنم سیخ شده بود کاری که می کردیم خطرناک به نظر میومد

خب اینم از پارت هدیه آخر امشب لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
دیدگاه ها (۲۶)

half brother فصل ۲ part : 82

half brother فصل ۲ part : 83

half brother فصل ۲ part : 80

half brother فصل ۲ part : 79

دوستان بخونید لطفا

سلام بچه ها من هر چیزی که قبلا فعالیت کردم رو از توی گوگل می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط