🌱🍒یک ناگهان
لب ها را بست
خواب را پراند
وقتی که
دست ها دلبری می کرد
آن سو
نگاه خصم در جوشش لهیده ای
فصل شد
خودش وصل شد
دیدم دوباره کسی
خیال دزدید
دل اما
دریغ ...🌱🍒
نفس موسوی
دیدگاه ها (۲)

🍒🌱ستاره می‌گوید:دلم نمی‌خواهد، غریبه‌ای باشممیان آبی‌ها.ستار...

🌱🍒بیا باز فریب بخوریمتو فریب حرف های مرا ومن فریب نگاه تو را...

🍒🌱عطر چای از لب فنجان به مشامم پیچید پای آغوش تو بر خنده ی م...

🍒🌱آب بود؛شنا هم می دانستم؟اما راه رسیدن من دریا نبود،پرواز ب...

سناریو باکودکو🧡💚تک پارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط