استوری جدید حضرت عشق
عشقت آموخت به من رمزِ پريشانی را
چون نسيم از غم تو بیسر و سامانی را
بوی پيراهنی ای باد بياور، ورنه
غم يوسف بكشد، عاشقِ كنعانی را
دور از چاك گريبانِ تو آموخت به من
گل من غنچه صفت، سر به گريبانی را
آه از اين درد كه زندان قفس خواهد كشت
مرغ خو كرده به پرواز گلستانی را
ليلی من! غم عشق تو بنازم كه كشی
به خيابانِ جنون، قيس بيابانی را
اينك آن طرف شقايق، دل من مركز سوزش
داغ بر دل بنهد لالهی نعمانی را
همه، باغ دلم آثار خزان دارد، كو؟
آن كه سامان بدهد اين همه ويرانی را
عشقت آموخت به من رمزِ پريشانی را
چون نسيم از غم تو بیسر و سامانی را
بوی پيراهنی ای باد بياور، ورنه
غم يوسف بكشد، عاشقِ كنعانی را
دور از چاك گريبانِ تو آموخت به من
گل من غنچه صفت، سر به گريبانی را
آه از اين درد كه زندان قفس خواهد كشت
مرغ خو كرده به پرواز گلستانی را
ليلی من! غم عشق تو بنازم كه كشی
به خيابانِ جنون، قيس بيابانی را
اينك آن طرف شقايق، دل من مركز سوزش
داغ بر دل بنهد لالهی نعمانی را
همه، باغ دلم آثار خزان دارد، كو؟
آن كه سامان بدهد اين همه ويرانی را
- ۱.۸k
- ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط