از سر و تو گیرم روم جا دگر

از سر ڪوے تو گیرم ڪہ روم جاے دگر
ڪو دلے را ڪہ سپارم بہ دلآراے دگر ؟
عاقبت از سر ڪوے تو برون باید رفت
گیرم امروزِ دگر ماندم و فرداے دگر
مگر آزاد ڪنے ، ورنہ چو من بندہ ے پیر
گر فروشے ، نستاند ز تو مولاے دگر
عاشقان را طرب از بادہ ے انگورے نیست
هست مستان تو را نشئہ ز صَهْباے دگر
بهر مجنون تو این ڪوہ و بیابان تنگ است
بهر ما ، ڪوہ دگر باید و صحراے دگر
ما گداییّ درِ دوست بہ شاهے ندهیم
زان ڪہ این جاے دگر دارد و آن جاے دگر
گر بہ بتخانہ چنین نقش رخت بنگارند
هر ڪہ بیند ، نڪند میل تماشاے دگر
راہ پنهانے میخانہ نداند همہ ڪس
جز من و زاهد و شیخ و دو سہ رسواے دگر
دل صمیم ز غم هاے جهان خون شدہ بود
غم عشق آمد و افزود بہ غم هاے دگر ...🦋💞🦋

گجن خیر اولسون جیران بالام💐🫂🧿🌐

#saharshehim💖

#عاشقانه
#دُردونه_قلبم



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌
دیدگاه ها (۴)

نابود کنید ، یاءس را در دلِ خویشکین ظلمتِ دردگستر ِ زار پریش...

هوای دلم...در حالت هشدار است!اما من...نه عاشقی کردن راتعطیل ...

وقت دیدار تو از خاطره ها می گویم از طپش های دل از دلهره ها م...

دلم  چشمانِ مستت را  تمّنـا ميكند گاهینگاهِ مهـربـانـت را تق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط