mohamad amin Shabnam

جمعه آمد که مرا در تب تو آب کند
سینه ام را زغمت شرحه ی خوناب کند
بنشیند لب ایوان خیال و به محال
صحبت از عکس تو در یک شبِ مهتاب کند
جمعه آمد که بپوشد به تنم شعلهٔ آه
رقصی از صاعقه  در ابریِ مرداب کند
جمعه بی رحم ترین موعد بی تاریخ است
بی هوا می رسد از راه که بیتاب کند
آخر از من، منِ دیوانه تری میسازد
می‌گدازد که مرا  گوهر نایاب کند
مخلص جمعه منم،  منّت او روی سرم
گر مرا در کفنِ بی‌خبری خواب کند https://wisgoon.com/rozehairdresser
دیدگاه ها (۳)

mohamad amin Shabnam

زندگیمه https://wisgoon.com/rozehairdresser

روزِ عاشورا رسید وکربلاتکرارشددرنبردِحقّ وباطل چشمه هاخونبار...

شب عاشورا به عشق و شور و شین خواست تا قرآن به سر گیرد حسین(ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط