من و دوستام توی بیمارستان باهم آشنا شدیم و زندگی میکنیم

من و دوستام توی بیمارستان باهم آشنا شدیم و زندگی میکنیم ... هممون بیماری های سختی داریم و با مرگ دست و پنجه نرم میکنیم !

تنها دلخوشی من توی این بیمارستان عشقم بود و بعد از مرگش روزها سختتر میگذشت ...

هممون دیگه خسته شده بودیم از بیمارستان و مقرراتش پس نفشه کشیدیم که اکیپ پنج نفرمون از اونجا فرار کنیم ...

همه چی آماده بود تا اینکه سر و کله‌ی اون دختر پیدا شد !

هیلاری دختری که با دیدن درخشش چشماش نفس کشیدن برام سخت میشد...

درست وقتی که همه چیز آماده ی فرار بود ، پیداش شد و من بیشتر از همیشه گیج شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم  :)))

اون دختر عجیبی بود از برنامه ی ما خبر نداشت و من نمیدونستم باهامون میاد یا نه
از طرفی هم نمیشد تنهاش بذاریم
اما اگه نقشه هامون رو خراب کنه چی ؟!

این شما و این هم
کتاب ترند این روزا، به امید دل بستم 🥹

قشنگترین و میتونم بگم پرفروش ترین کتاب عاشقانه ای که تاحالا معرفی کردم 💕

یه نکته‌ی جالب درباره‌ی کتاب اینه که این کتاب بر اساس داستان زندگی نویسنده و دوستشه 🥲 یه کتاب خیلییی قشنگ و غمگین، که این بر اساس واقعیت بودنش غمگین ترش میکنه 😭


وایب کتاب به امید دل بستم 🥹🩵
کتاب یه جورایی شبیه پنج قدم فاصله است 🥲 همونقدر جذاب و غمگین و اشک درار ...

رمان عاشقانه و غم انگیز و خیلی پرطرفدار از زندگی چندتا دوست که تصمیم گرفتن از بیمارستان فرار کنن ...

این یکی از قشنگترین کتابای عاشقانه ایه که میتونید بخونید و اشکتونو درمیاره 🥹😭

#read_a_book
دیدگاه ها (۰)

🎼 حل و فصل🎙سهیل مهرزادگان#جدیدمحبوب منشما تنها گل من در این ...

جان می‌دهد انتظار در قاب پنجره،برگ‌هاچه مست شوریده‌اندبه نوا...

مجموعه‌ی پادشاه پریان ❤️جود و دوتا خواهرش بعد از کشته شدن پد...

اسم این جذاب کتابخونه‌ی ضد استرسه 🥹یه کتابخونه‌ی چوبی پر از ...

پارت ۲۳ فیک دور اما آشنا

♡𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 : part⁴" ...

دانشگاه مرگ پارت ۲۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط