تمام هنر برای ابر بود اما
همه برای باران شعر گفتند
______________________________
آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم
آنقدر دلزده هستم که نمانم بروم

به همین کوچه و این خانه و دیوار اتاق
و به آیینه سلامی برسانم بروم

آخرین بار به لب هات کمی زل بزنم
به دلم طعم لبت را بچشانم بروم

یک کمی خاطره جامانده که بردارم و بعد
تن رنجور خودم را بکشانم بروم

بغض هم واسطه شد خواست دلت را ببرد
تو خریدار نشو،زود برانم بروم

باز باران زده در گوشهٔ چشمم،باید
اشک...در دفتر شعرم بچکانم بروم
دیدگاه ها (۴)

وحشی بافقی غلط است هر که گوید که به دل رهست دل رادل من ز غصه...

‌ حـسِ‌ خوبیـه...ڪ قلبـم تا ابد درگیـرِ توعـه! ♥️‌‌‎‎‎‎‎...

ولی تو،بودنت خیلی قشنگه اخه هرچقدرم که دور نشسته باشی ازم هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط