..
تحمل می‌کنم اندوه دنیایی خیالی را
تماشا می‌کنم نیم پر لیوان خالی را

چرا عاشق شدم؟ از خویشتن هر روز می‌پرسم
مدام این جمله‌ی بی‌معنیِ تلخِ سوالی را

دلیل کشف و شوق و ذوق و احساس و جنون در من
تو در من ساختی تشخیص و تلمیح و توالی را

تو از یک تکه سنگ سخت شاعر ساختی و‌‌ من
نشستم شعر کردم واژه های لاابالی را

تو بودی اوج مفهوم رسیدن در درون من
که من در حسرتت طی کرده بودم نونهالی را

از اینجا رد شدی حتما، اگر من اینچین مستم
اگر بو می‌کشم رد تو بر گل‌های قالی را…

#سید_تقی_سیدی
دیدگاه ها (۱)

‏فهمیدم که:عشق کافی نیست.... تعهدحمایتپذیرشتلاششجاعتصداقتاحت...

علیرغم تمنای من و اصرار بسیارممرا لایق نمی دانی، نمی‌آیی به ...

کاش؛در پایان این بغض‌ها،خستگی‌ها و اندوه‌ها،چیزی باشد که ارز...

اگه یه روز حالت خیلی بد بود و نمی‌تونستی حرف بزنی؛ بهم زنگ ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط