فصل یک پارت
فصل یک پارت 3
بعد از مدرسه هوانگ زیر پل ایستاده بود و منتظر بود و تو ساعت 5:5 دقیقه رسیدی و وقتی رسیدی به هم دیگه سلام کردین هوانگ به سمت اومد و دستت رو گرفت
از دید ات: دستاش خیلی نرم بود و خیلی استایل خوبی داشت (لباس هاشون رو گذاشتم تو صفحه بعدی)
از دید هوانگ:چرا اینقدر دستاش کوچولو ان خدااا
بعد از پنج دقیقه رسیدیم و وقتی وارد کافه شدیم همه نگاهشون به ما بود و بعد یک صندلی دونفره دیدیم و نشستیم
از دید ات : منو رو نگاه کردم و بعد نگاهم به اسموتی هندونه افتاد و بعد گفتم من اسموتی هندونه می خوام و و بعد منو رو گرفت و گفت منم یدونه شیک شکلات سفارش میدم و بعد گارسون را صدا کرد و بعد سفارش ها را داد
بعد از مدرسه هوانگ زیر پل ایستاده بود و منتظر بود و تو ساعت 5:5 دقیقه رسیدی و وقتی رسیدی به هم دیگه سلام کردین هوانگ به سمت اومد و دستت رو گرفت
از دید ات: دستاش خیلی نرم بود و خیلی استایل خوبی داشت (لباس هاشون رو گذاشتم تو صفحه بعدی)
از دید هوانگ:چرا اینقدر دستاش کوچولو ان خدااا
بعد از پنج دقیقه رسیدیم و وقتی وارد کافه شدیم همه نگاهشون به ما بود و بعد یک صندلی دونفره دیدیم و نشستیم
از دید ات : منو رو نگاه کردم و بعد نگاهم به اسموتی هندونه افتاد و بعد گفتم من اسموتی هندونه می خوام و و بعد منو رو گرفت و گفت منم یدونه شیک شکلات سفارش میدم و بعد گارسون را صدا کرد و بعد سفارش ها را داد
- ۹۷۴
- ۰۵ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط