همیشه از انتظار شنیده بودم...
از اینکه به قدر لیوانی آب اگر عطش امام داشتیم امروز دنیا زیر سایه صاحب حقیقی اش رنگ و بویی دیگر داشت...
شنیده بودم اما شنیدن کجا و درک دوری از امام...
نشسته ام وسط خیمه گلستان شهدا و چشم دوخته ام به تصاویر مراسم حسینیه امام و ندبه میخوانم...
جای خالی آقا را که میبینم هق هقم میپیچد در عطر مضامین میانی ندبه...
زیر لب میگویم:
غیبتتان همیشه روی دلم سنگینی میکرد اما امروز که جای خالی آقا را میبینم تازه طعم تلخ غیبت برایم معنا میشود...
دلمان در غیبتتان خوش بود به آقا...
که اگر ما کم هستیم و عالم هنوز برای حضورتان کم، نایبتان هست که دل گرممان کند، برایمان از شما بگوید و مسیر نشانمان دهد...
در تندبادهای این روزگار نامراد به صوت و سیمای آقا دلخوش بودیم...
که اگر لیاقت امام نداریم بی پیر و مراد رها نشده ایم...
مولای ما، امروز که از حضور آقا نیز محروم شده ایم تازه میفهمم چه رنجی دارد امام در پرده غیبت باشد...
امروز تازه میفهمم دیدن جای غایب نایب که اینهمه سخت است کجا و یک عمر امامی را تنها از پشت پرده غیبت داشتن کجا...
آقا بیایید...
سرداران بزرگ یک به یک به جنگ رفته اند و بی سر بازگشته اند...
دشمن هلهله میکند در اندوه پدرانِ ما...
چشم حرامی ها به حرم افتاده...
و علمدار رفته تا برای تشنگان حق و حقیقت جرعه ای آب بیاورد...
آقا! جانِ علمدار حسین(ع)، عباس روحی له الفدا، بازگردید...
من دیگر تاب ندارم که طلوع صبح عاشورا را نظاره گر باشم...
برگردید و سامان دهید زمان و زمانه را ای صاحب و آقای زمان و زمین😢
#الهام_جعفری
دیدگاه ها (۳)

نشسته ام روی صندلی پشت میز...دستهایم را تکیه گاه سرم کرده ام...

نظر اندیشمندان ایرانی درباره بهای انسان...تو بهای خودت رو چی...

آقای چاوشی شما چقدر خوب در خط مقدم جنگی، دم شما گرم.کاش هر ک...

احمقانه اینه که ما فکر کنیم دنیایی که دو سال جنایت علیه بشری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط