دست بردار از سرِ دیوانگی هایِ دلم
پا بکش از غصه و اندوهِ دنیایِ دلم

این شکسته در خودش دیدن ندارد، بیخیال
قد نکش در آینه محضِ تماشایِ دلم

سطرها خاکستری و آرزوها غرقِ سوز
نقطه نقطه حرفِ خون دارد الفبایِ دلم

غم، پرستار است و می داند امیدی نیست نیست
برنمی آید طبیب از تو مداوایِ دلم

کورسویی نیست، تاریکیِ شب پشتِ شب است
آفتابی نیست دیگر سهمِ فردایِ دلم

نیست آهنگِ تپیدن، زنگِ شامِ آخر است
می نوازد غصه، ناقوسِ کلیسایِ دلم

می خورد با هر نفس، بر میله یِ سردِ قفس
پرشکسته مرغِ عشقِ ناشکیبایِ دلم

زیر باران شعر خواندم، گریه کردم، سوختم
شعله ور از غصه هم من هم سراپایِ دلم

گفتم آخر این چه بود؟ این شوکرانِ زندگی
خنده بر لب پاسخم دادی "گُوارایِ دلم"
دیدگاه ها (۱۳)

سلام عشقولیا صبحتون بخیر و شادی 🙋💙💙🌹🌹🌹

سلام شبتون بخیر وخوشیعزیزانم 💙💙💙

🍁💫یک ســـــلام پـاییـزی، به 🍂💫تڪ‌تڪ شمـاعـزیزان همــراه🍁💫صبح...

این آهنگ عالیه 💫♥️حمیرا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط