در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
می‌روم وادی به وادی رو به سوی کربلا

می‌روم افتان و خیزان، از دل بن‌بست‌ها
جاده‌ای پیدا کنم تا جست‎‌وجوی کربلا

تشنگی می‌بارد از ابرِ سترون، می‌روم
تا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا

ترسم این بیراهه‌ها با خویش مشغولم کنند
«بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
دیدگاه ها (۲)

الهی بحق این ماه و بحق اعیاد در پیش رو به هر آنچه در دل داری...

از روشنی طلعت رخشنده «باقر»شد نور علوم نبوی بر همه ظاهردر او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط