دیر آمدی

دیر آمدی…
آن‌قدر دیر که دیگر گل‌های باغچه خشکیده‌اند،
آن‌قدر دیر که دیگر چشم‌هایم برایت نمی‌درخشند،
آن‌قدر دیر که اگر فریاد بزنی 'دوستت دارم&#x27
فقط پژواکش را در قلب شکسته‌ام خواهی شنید…
دیر آمدی، و من در این دیر آمدن، مُردم.
خیلی دیر آمدی.....
دیدگاه ها (۳)

من دارم با تک تک خاطره هاش و حرفاش زندگی میکنم ولی اون دیگه ...

اخه یکی بگه بچه فشاری به من بدبخت چی کار داری خببب؟؟تو هر کا...

فرق اگوست دی و شوگا :نیو ارمیا گرفتید ؟؟

[تو] همان [هیچی] من هستیکه هر کس می گوید به چه فکر می کنی می...

ازمایشگاه سرد

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط