دیروز با وجودی که خواب مونده بودم و باید سریع خودمو به بیمارستان می رسوندم تا رسیدن به محل کار شروع کردم به دعا خوندن نمیدونم چرا بعد اینهمه سال شغل پزشکی میترسیدم به دستانم خیره شدم احساس ضعف شدید داشتم ولی مرتب دعاهام و زمزمه میکردم تا به خودم اومدم دیدم کنار بیمارم هستم نمیدونستم چطوری دلداریش بدم که نترسه درحالیکه خودم استرس شدیدی داشتم یه لحظه بفکر این افتادم که دختر تاخیر تو کارت بقیمت جون یه مادرو بچه تموم میشه قوی باش قوی باش قوی باش بسم الله گفتم و نتیجه اش شد این نوزادی که می بینید
کلمپ کردن بندناف نی نی تازه متولدشده رودیده بودی؟؟؟🥹
بعد تمام شدن کارم اومدم تو اتاقم بچه ها نمیدونم چرا به پهنای صورتم اشک ریختم گاهی دختران و زنهای ما واقعا کم میارند میترسن نگرانن فقط یه معجزه یه عشق میتونه بلندشون کنه خدایا ممنونم بخاطر معجزه هایی که ازت دیدم باز هم توان دستان و بالا ببره تا بتونم دلی رو شاد کنم و زندگی ببخشم 💋❤

#شخصی #ستایش_قلب_سربی
#متخصص_زنان_زایمان #مامایی #نوزاد #زندگی_شیرین تنهایی
دیدگاه ها (۴۸)

دل من عاشقِ چشمان تو شد باور کن مژه را تاب بده ، جانِ غزل را...

کاشکی روزی برسه همو مجبور به کاری نکنیم🤪#طنز #فان #لبخند_بزن...

"تی جانره میرما" یکی از قشنگترین قربون صدقه های گیلکی❤️.کسیو...

هوات واسم مثل یه بغض سنگینهخیالت هم یه درده هم یه تسکینهچیکا...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۱۹که یهو لاله ی گوشمو گاز گرفت که گفتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط