خوبای قم

مهربان بودیم ولی خنجر زدند بر پشت ما
داس نامردی زدند بردست و بر انگشت ما
برده اندما را به چشمه وندادند آب خوش
تیشه قهراست هنوزبرریشه و برخشت ما
تشنه لب هستیم کنارساحل و دریای آب
وای خشکانیده شد سبزه،چمن بردشت ما
دانه بسیاراست ولی دانه درشت بسیارتر
آتش و داغ رفیق مانده هنوز برشصت ما
بند کیفم را بدست دارد رفیق نا رفیق
عاشق انگشتری گردید برید انگشت ما
نال،آرام ،تا عرش و سما گویا رسید
کی پریشانی و فقر بر میکشد از مشت ما
دیدگاه ها (۰)

خوبای قم

خوبای قم

عاشقانه

خوبای قم/خوبای تهران/خوبای ایران

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط