چیزی از فرق سرش به سرعت پایین آمد از چشمهایش بیرون زد

.
چیزی از فرقِ سرش به سرعت پایین آمد . از چشم‌هایش بیرون زد .
گلویش را خراشید و توی دلش فرو ریخت .
این شکلِ طبیعیِ چیزی بود ، که بعدها فهمید غصه است . . .
#فریبا_وفی
.
.
چرا اینگونه نگاهم میکنید ؟
من خود بهتر از همه ی شما میدانم که اشتباه بود .
اینقدر پوزخند به سرتاپایِ خسته و خمیده ی من نزنید .
آری اشتباه بود ولی من دوستش داشتم . . .
من خودخواسته و دانسته اشتباه کردم .
میدانستم ولی نتوانستم پیش دلبریهایش بی تفاوت باشم .
نتوانستم ، دستهایش را بگیرم و روحم را در کالبدم نگه دارم .
نشد که اشکهایش را ببینم و آغوشم را دریغ کنم . . .
اصلا میدانید نتوانستن یعنی چه ؟
هیچ میدانید اگر دلتان بندِ تار به تارِ گیسویش باشد چه به روزگار توانستن و اراده تان می آید ؟
اگر نمیدانید . . .
الهی به روزگار من و امثال من دچار گردید تا فقط بدانید وقتی با بغض میگویم نتوانستم دلیل بر ضعف عنصر من نیست .
او ، الهه زیبایی بود . . .
او ، خدای دلبری بود . . .
او ، تمام چیزی بود که من قرنها به خدا التماسش را میکردم .
و اگر میدانید نتوانستن یعنی چه ، پس خاموش بمانید .
خاموش بمانید و مرا سرزنش نکنید .
او اگر اشتباه هم بود ،
زیباترین و درست ترین اشتباه بود . . .
#عادل_رستمکلایی
.
.
.
آواز : محمدرضا شجریان
دیالوگ : هومن سیدی در فیلم مادری
.
.
.
Credit @endlesss.dreamz
Music : Lynn's theme - olafur arnalds
.
.
.
#محمدرضا_شجریان #شجریان
هومن_سیدی
دیدگاه ها (۶)

یه سری سیاه و سفیدا خوبن، مث برف لای موهاتمث کلاویه های پیان...

📝دنیا قانون عجیبی داردهفت میلیارد آدم و فقط با یکی از آن ها ...

مواظب خودتان باشید ماندن ها کوتاهند این آدم ها فقط خاطره می‌...

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویشدیدم که در آن آینه هم جز تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط