نهج البلاغه

🔻امام علی ( از امام علی ( #روایت است: رسول خدا (به #منزل من آمد. سه #روز بود که چیزی نخورده بودیم، فرمود: «ای علی (چیزی داری»؟ گفتم: «به آن کسی که تو را #گرامی داشته و جامه‌ی #رسالت پوشیده سه روز است خودم و #همسرم و فرزندانم چیزی نخوردیم». رو به #فاطمه (کرد و فرمود: «برو میانه‌ی اتاق ببین چیزی هست»؟ عرض کرد: «اکنون بیرون آمدم چیزی نبود». عرض کردم: «ای #رسول خدا (من بروم»؟ فرمود: «به نام خدا برو». رفتم ناگاه دیدم طبقی از خرمای تازه نهاده و کاسه‌ی ترید #پهلوی آن است آن‌ها را حضور رسول خدا (آوردم. فرمود: «ای علی (کسی که این خوراک را آورد دیدی»؟ عرض کردم: «آری». فرمود: «او را برای من #وصف کن». عرض کردم: «سرخی و سبزی و زردی داشت»، فرمود: «این‌ها نگارهای بال #جبرئیل است که شرابه‌های در و یاقوت دارد از آن #ترید #خوردیم تا #سیر شدیم و هنوز دست ما #پاک بود که جز خطوط کف و #انگشت چیزی در آن نبود خدا از میان #اصحاب_پیغمبر (مرا بدین #کرامت #مخصوص گردانید».
🔻أمیرالمومنین ( فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (أَتَانِی فِی مَنْزِلِی وَ لَمْ یَکُنْ طَعِمْنَا مُنْذُ ثَلَاثَهًِْ أَیَّامٍ فَقَالَ یَا عَلِیُّ هَلْ عِنْدَکَ مِنْ شَیْءٍ فَقُلْتُ وَ الَّذِی أَکْرَمَکَ بِالْکَرَامَهًِْ وَ اصْطَفَاکَ بِالرِّسَالَهًِْ مَا طَعِمْتُ وَ زَوْجَتِی وَ ابْنَایَ مُنْذُ ثَلَاثَهًِْ أَیَّامٍ فَقَالَ النَّبِیُّ (یَا فَاطِمَهًُْ (ادْخُلِی الْبَیْتَ وَ انْظُرِی هَلْ تَجِدِینَ شَیْئاً فَقَالَتْ خَرَجْتُ السَّاعَهًَْ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (أَدْخُلُهُ أَنَا فَقَالَ ادْخُلْ بِاسْمِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا بِطَبَقٍ مَوْضُوعٍ عَلَیْهِ رُطَبٌ مِنْ تَمْرٍ وَ جَفْنَهًٍْ مِنْ ثَرِیدٍ فَحَمَلْتُهَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (فَقَالَ یَا عَلِیُّ (رَأَیْتَ الرَّسُولَ الَّذِی حَمَلَ هَذَا الطَّعَامَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ صِفْهُ لِی فَقُلْتُ مِنْ بَیْنِ أَحْمَرَ وَ أَخْضَرَ وَ أَصْفَرَ فَقَالَ تِلْکَ خِطَطُ {خُطُوطُ} جَنَاحِ جَبْرَئِیلَ مُکَلَّلَهًًْ بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ فَأَکَلْنَا مِنَ الثَّرِیدِ حَتَّی شَبِعْنَا فَمَا رُئِیَ إِلَّا خَدْشُ أَیْدِینَا وَ أَصَابِعِنَا فَخَصَّنِی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِذَلِکَ مِنْ بَیْنِ أَصْحَابِه.
🔻Imam Ali (narrated from: Imam Ali (the Messenger of God) came to my house. We had not eaten for three days. He said: "O Ali (do you have anything?" I said: It has been three days since I and my wife and children ate. "He turned to Fatima and said," Go to the middle of the room and see if there is anything. Shall I go? "He said:" Go in the name of God. " I said, "Yes." He said, "Describe him to me." I said،
ادامه کانال روبیکا
#تفسیر_اهل_بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۳۹۴
#بحارالانوار، ج۲، ص۵۷۸/ نورالثقلین
🎯🕊
@nahjul_balagheh
دیدگاه ها (۱)

نهج البلاغه

نهج البلاغه

نهج البلاغه

نهج البلاغه

اولین بیست و چهار ساعت...با یک روانی!

I look up from the groundTo see your sad and teary eyesYou l...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط