بیا با هم قراری بگذاریم

بیا با هم قراری بگذاریم
من چای دم می‌کنم
و انتظار را می فرستم دنبالت
تو دیر کن، خیلی دیر
وقتی آمدی
لذت تماشای چای خوردنت مال من
غرورِ اینکه کسی
این‌همه دوستت دارد مال تو
_پریسا زابلی پور_
.

🖌
دیدگاه ها (۱۸)

همان روز مبادایی که می‌گویند، امروز است.و پاکیها و نیکیها به...

در نور پاک صبح اندام من ، ز خواب گران می شود تهیدر دستهای من...

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرمچون دلبرانه بنگری در جان...

تاریکی بود و‌ نیایش آرامش بود و‌ نجواسیاهی و خواهشدلِ تنها و...

#سناریو وقتی: جلوشون لباس عروس میپوشیمچان: بسته خجالت بکش بز...

عزیزم، بعد از باران‌ها و برف‌ها به من برگرد، به من که هنوز ا...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط