در شبی که ماه دل به سایهها سپرده بود

در شبی که ماه دل به سایه‌ها سپرده بود،
آرزو کردم تو کنارم باشی...
و تو بودی؛
همان نوری که در تاریکی نجاتم داد.
مرا در آغوش بگیر،
چنان که گویی همه‌ی جهانِ دوست‌داشتنت
در من خلاصه شده است.
دیدگاه ها (۰)

به هیج جام نیستن بیبی

baby

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

تو آفتابی در صبح ترین پاییزی که اواز نارنجی برگ هایشگونه ی ز...

بانگاهت خواستم تامن به قربانت شومتحتِ فرمانِ دلت سربازِ چشما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط