ازعلی میگویم

ازعلی میگویم!
که نگاه کردن به چهره اش هم عبادت است!
ازاوکه درخت طوبی برایش ندای"واشوقاالیک"سرمیدهد...
پس من چراهمچین امیری رابه دل نداشته باشم؟
باصدای رساجارمیزنم که درشب معراج،
درمقامی که جبرئیل اجازه ی ورودنداشت،خداوندباصدای علی بارسولش سخن گفت.
سپس فرمودیامحمد!به زیرپایت نگاه کن!
پس چون نگاه کرددیدهمه ی حجابهای آسمان یکی پس ازدیگری برداشته شدند
تااینکه علی رادید...
که سرش رابه طرف آسمان بالاآورده و
نگاه میکرد...
علی رادیدوایشان نیزبه رسول نگاه کردند...
سپس خداوندباصدای علی ادامه داد؛
ای محمد!
همانامن علی راوصی بعدازتوقراردادم.
باران رحمت خودرابه واسطه ی اوبربندگانم نازل میکنم،
وبدیهاراازآنهابرطرف میکنم.
واگراورااطاعت کنندآنهارانزدخوددرجایگاه صدق قراردهم وبهشتم رابرای ایشان مباح گردانم...💔
دیدگاه ها (۰)

سمت تو از تمامی مردم فراری ام! ای با غريب های جهان آشنا، حسـ...

أخيرا‌يتوقع‌فجرتلك‌الليلةبالاخره آن طلوع شب انتظار می‌آید .....

گفتم شبی به مهدی از تو نگاه خواهم  گفتا که من هم از تو ترک گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط