آخرین ستاره فصل دوم
P.3



فقط تنها چیزی که کم موند
خواستگاریه تهیونگ از اولیویا بود

الان اولیویا توی لباس عروس جلوی تهیونگ ایستاده بود
فقط باید بله رو میگفت
درسته که تهیونگ رو دوست داره ولی...
تهیونگ فقط داره باهاش ازدواج میکنه چون دخترش بهش نیاز داره

اولیویا بله رو گفت
حالا اون دو نفر باهم زن و شوهرن
و دخترشون شاین بود

چقدر این زندگی عالی بود...
اولیویا:

فقط خوب میشد که تهیونگ همه چیو بفهمه... .
آره من بودم که لو دادم جونگکوک و کارینا باهم رفتن دشت
آره من بودم که نزاشتم جونگکوک کارینا رو دفن کنه و بچشو زنده نگه داشتم
آره من بودم که جونگکوک رو کنجکاو کردمو کاری کردم که کشوی اتاق تهیونگ و کارینا رو بگرده و اون نامه رو پیدا کنه
من کاری کردم که بابای کارینا قرار داد ببنده
همه اینا زیر سر منه
... .


زمان مثل برق و باد گذشت
دوماهی میشد که گذشته... .

اینجا بود که جونگکوک میخواست پلن B رو عملی کنه...
پلن A خوب پیش نرفت
نتونستن از تهیونگ همه چیو پنهون کنن
ولی نقشه دومش رو خودش تنها میخواست عملی کنه
فقط باید ازون زندان فرار میکرد
فکر اونجاشم کرده بود...
بیشتر دنبال اولیویا بود
ولی وقت گشتن دنبالشو نداشت
فقط باید دختر کوچولو رو پیدا میکرد
میدونست که اون دختر کوچولو توی خونه تهیونگه
پس دست بکار شد براش!
_________________________________________-
ادامه دارد... .
دیدگاه ها (۸)

آخرین ستاره فصل دومP.4توی خواب ناز بودداشت خواب میدید که هرچ...

آخرین ستاره فصل دوم P.5 اولیویا جونگکوک رو برد سمت هال ...

آخرین ستاره فصل دوم P.2 دوساعتی گذشت تهیونگ اومد دنبا...

آخرین ستاره فصل دوم P.1 اینجا ستاره ها همه خاموشند اینجا ...

آخرین ستاره فصل دومP.6جونگکوک کلید رو از اولیویا گرفت و رفت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط