🍃🧡#تابستان_دلبر🧡🍃




📝

با من #تصور کن ؛
عصری آرام و #خیالی‌تخت را ، در دلِ باغی پر از درختانِ سیب و زردآلو ...
تو روی تختی زیر سایه ی شاخه های #انگور ، لم داده ای و همینطور که بوی هیزم های سوخته و #خاکِ‌خیس خورده ، مشامت را می نوازد ؛
زل زده ای به #آسمانی آرام و آبی و انعطاف پذیریِ ابرها را نگاه می کنی ،
و برگ های سبز و #امّیدوار را که با نوای دلنشینِ خروس همسایه ، در باد می رقصند ...
و #لبخند می زنی به گنجشک های لبریز اشتیاق که به دانه های براق و هوس انگیزِ انگور ، خیره مانده و #طعم‌شیرینش را در خیالشان تصور می کنند ،
و بیقرارتر می شوند ؛ برای بلعیدن این #یاقوت های سبز و شیرین و آبدار ...
باد خنکی می وزد ، #موهایت را آشفته می کند و دلت را آرام ،
#آفتاب از لابه لای برگ ها سرک می کشد ،
و تو آرام تر از همیشه #چشمانت را می بندی و در دنج ترین گوشه ی جهان ،
#دلخوشی های ساده ات را در آغوش می کشی و با #تبسمی عمیق ، می خوابی ...✍️📸

👤 نرگس صرافیان طوفان


#عشقولوژی


#نگاشــــــته‌شده‌در: ۱۴۰۴/۰۶/۱۳

۱۶:۰۳⏰️


💌👒 ⌈ #مستاجرِخدا
دیدگاه ها (۲۰)

🍃🧡#تابستان_دلبر🧡🍃تو یڪ #عاشقانه‌ے آرامیهمانند ڪَلبرڪَهای پای...

🍃🧡#تابستان_دلبر🧡🍃#عشـق برای من چیزی شبیه به #انڪَورهای‌شهریو...

🍃🧡#تابستان_دلبر🧡🍃می رسم به #ایستگاه چشمانت؛#توقف می کند قطار...

🍃🧡#تابستان_دلبر🧡🍃بی تو برکت رفته از این #باغ ،باران عزیز#میو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط