عاشقانه های شبنم

من میخوام برگردم به کودکی
تا کجا من اومدم ؟!
چطوری برگردم ؟!
چه درازه سایه م
چه کبودِ پاهام
من کجا خوابم برد ؟
یه چیزی دستم بود
کجا از دستم رفت ؟!
من می خوام برگردم به کودکی
قول میدم که از خونه پامو بیرون نذارم
سایه مو دنبال نکنم ...
تلخ ِ تلخم مثه یک خارکِ سبز
سردِ و می دونم
هیچ زمانی دیگه خرما نمی شم
چه غریبم روی این خوشهء سرخ

:: من می خوام برگردم به کودکی
-- نمی شه !
:: می شه
-- نمی شه !
:: می شه
-- نمی شه ، کفش برگشت برامون کوچیکه
:: پابرهنه نمی شه برگردم ؟!
-- پل برگشت توان وزن ما رو نداره ،
برگشتن ممکن نیست
:: برای گذشتن از نا ممکن کیو باید ببینم ؟
-- رویا رو
:: رویا رو ؟!
رویا رو کجا زیارت بکنم ؟
-- در عالم خواب
:: خواب به چشمام نمی یاد
-- بشمار ،
تا سی بشمار ؛
1 و 2
:: 1 و 2
-- 3 و 4
:: 3 و 4
-- 5 و 6
:: 5 و 6
-- 7 و 8
:: 7 و 8
-- 9 و 10
:: 9 و 10
من کجا خوابم برد ؟!
من کجا خوابم برد ؟!
من می خوام برگردم به کودکی ! ...
حسین پناهی 
کودکی خوب است ، دنیایش بی انتهاست  ، ادم بزرگ هایش بزرگند . حجم مشکلاتت در میان مشت های کوچکت جا می گیرد و با کمی آجیل ، یک بسته پفک نمکی و گاهی در درازای یک شکلات آیدین با طعم لیمو ترش حل میشود...
شبنم
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط