کنارش نشستی ک کاملا درگیر اون چیزای بچگانه بود و نگاهشون

کنارش نشستی ک کاملا درگیر اون چیزای بچگانه بود و نگاهشون میکرد
+ داری چیکار میکنی ته ؟
جوابی ازش نشنیدی ک یکم بازوشو تکون دادی ک نگات کرد
+ داری چیکار میکنی ی چند دقیقه ای میشه فقط داری نگاه اون میکنی
ته : ا.ت
+ هوم ؟
ته : بیا بچه دار شیم
چشات گرد شد و یهو بلند شدی
+ بش فکر میکنم
دستی تو موهات کشیدی و خواستی بری ک از پشت بغلت کرد
ته : چرا نمیزاری شروع کنیممم ؟
+ اوک گفتم بهش فکر میکنم
شونه هاتو گرفت و روتو به خودش کرد و‌ گفت
ته : نمیخوام فکر کنی چیزی نیست که بهش فکر کنی فقط ی شبه هوم ؟
+ یاااا
گونتو بوسید و گفت : خوش میگذره ها ...

‌اهم اهم خودتون میدونید دیگه لایک کنید لطفا☝️

¦ ❀°#taehyung ¦

✿••٠٠ #J_u_n_g_k_o_o_k ٠٠••✿
دیدگاه ها (۱۳)

دبیر تنیس چندتا پسر خل و دیوونه بودی که فقط برای گذروندن وقت...

این قسمت: حس شیشمه تهیونگداشت لایو میداد منم نگاش میکردم بهش...

این داستان:اعضا:تهیونگ ا/ت رو با ما تقسیم کنهمونطور لقمه هار...

لباس بازت ک کامل پاهات رو نشون میداد و روی سینه هات رو وا گذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط