خدایا كفر نمی گویم؛
پریشانم
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟
مرا بی ‌آنکه خود خواهم، اسیر زندگی ‌کردی... خداوندا
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن از این بدعت.

خداوندا
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی؛
لباس فقر پوشی
غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی...

و شب، آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه بازآیی،
زمین و آسمان را کفر نمیگویم
دیدگاه ها (۱)

عزیز من زمین گرده قبول دارین ؟❤️صبر داشته باش و ببینهمان کسی...

❖ پاییز زیباتر میشود به شرطی که به اندازه یتمام برگ های پایی...

روز دانشجو مبارک خودم خودت خودتون😍😍🤧🤧😁😁

در این ویران سرای درد و ماتم خدا یا زندگی را زیرو رو کندمی ب...

خدایا کفر نمی‌گویم،پریشانم،#چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!مرا بی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط