آخر ما نفهمیدیم اسم این "اون" چیع😂💔
#رمان_مافیایی

"سوفیا"

اون خوده سایهِ...
الکی نیست که لقب و ایم سازمانش و گذاشتن سایه...
بدو بدو از اتاقش رفتم بیرون و دوییدم سمت اتاقی که ندا بود...
در و باز کردم و رفتم داخل که دیدم آرون و بقیه داخل...

_اجـ اجازه داد...(داره نفس نفس میزنه)

گراهام با تعجب برگشت سمت و گفت...

گراهام_گذاشت...!؟

_اره...

آرون بلند شد و ندا رو بلند کرد و رفتیم سمته حیاط...
رفتیم سمت ماشین آرون...
در عقب ماشین و باز کردم که ندا رو گذاشت صندلی عقب...
خودمم کنار ندا نشستم...
من و ندا تمام تون مدتی که اینجا بودیم فکر می کردیم خارج از ایرانیم...
نگو ما هنوز تو ایران بودیم و خودمون خبر نداشتیم...!
آرون هم نشیت پشت فرمون و راه افتادیم...
از پشت سرمان هم گراهام داشت با ماشین خودش میومد...

_ندا...!؟تورو خدا یه چیزی بگو...دارم سکته می کنم...(نگران...)

از فضای عمارت که خارج شدیم...
مسیر 30 دقیقه ایی رو توی 10 دقیقه رفتیم...و رسیدیم بیمارستان...
آرون اومد در ماشین و باز کرد...
و ندا رو برداشت...
منم پیاده شدم و رفتیم داخل بیمارستان سکته بخش پذیرش...

گراهام_اتاقی که گفتم امادست!؟(جدی)

زنی که تو بخش پذیرش کار می کرد بعد از اینکه یه روپوش سفید آورد و داد به گراهام گفت...

زنه_ بله آقای دکتر...همانطور که می خواستین یه اتاق خصوصی آماده کردم...

گراهام_خوبه...

بعدش هم دنبال گراهام رفتیم...
ینی گراهام تویه این بیمارستان کار می کنه...!؟
در یه اتاق و باز کرد و رفت داخل...

گراهام_بزارش رو تخت...

آرون_باشه...

ندا رو گذاشت رو تخت که گراهام بهش یه سرم زد...

گراهام_ حواستون باشه...
چیزی شد زنگ کنار تخت و بزنین...
باید برم به کارای برسم...

آرون_باشه...
فقط چقدر دیگع باید بمونه!؟
یه وقت میبینی پا میشه میاد..
وضعیت و که میدونی!؟

گراهام_میدونم...سرمش تموم شد می تونین ببرینش...

دارن درمورد چی حرف میزنن...!؟
گراهام در و باز کرد و رفت بیرون..

آرون_هوف...من بیرون میشینم...

آرون هم رفت...
رفتم روی صندلی کنار نشستم...
دیدگاه ها (۶)

ینی آرون چی دید...!؟👽#رمان_مافیایی "آرون"هوفففف...خستم...خیل...

صلوات...!🤐🗿#رمان_مافیایی"آرون"سوفیا_چی شده...!؟چتونه چرا کلت...

این بَده...😔💔#رمان_مافیایی

بچه ها گوشیم خراب بود تازه درست شد👌

این یه پارت..به‌به به‌به..ماشاالله همه خواننده..ولی خبببب پا...

blackpinkfictions پارت ۲۱

SENARIO :: The Hunters Lave for the Devil ::

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط