سااته سااته

سااته سااته
خواستم یه سناریو بزارم با موضوع کلیپ اینم پارت اولشه
یه هشدار بدم؟ قراره غیر قابل پیش‌بینی باشه...
و خب چنتا نکته
فعلا ویوهامون همینا هستن
بهترم میشهِ، پارت بعد^^
خب
** حالات رو توضیح میده
_ مشخص کننده ی اینه که طرف داره تو دلش با خودش حرف میزنه
فلش بک رفتن به گذشتس که زمان، تاریخ و مکان رو هم مشخص کردم
مخفف ها هم مشخصن
ʼʼ-ʼʼ رو به عنوان جملاتی چکیده و جدا در نظر بگیرین
پرش زمانی هم که مشخصه، رفتن به اینده
{-} هم حرفای مضاف خودمه
و خب جای اسم کاراکتر مشخصی گفتم کاراکتر مورد نظر چون میتونین هر کاراکتری رو جاش بزارین
دیگه..اگه جاییشو نفهمیدین بگین
نظری انتقادی ایده ای اسپویلی و... بود خوشحال میشم بگین
اونطور که میخواستم نشد..ولی امیدوارم خوشتون بیاد ^^

___

رویارویی رویا و واقعیت


ʼʼشاید برای هممون توی زندگی اتفاقی افتاده باشه که غیر قابل پذیرش باشه برامون... ʼʼ

ویو ا.خ(مخفف خواهر کوچیک ا.ت)
نه...خواهر نرو..ازون موقع کابوس امشبو میدیدم.
هرگز به مخیلم خطور نمی‌کرد که مرز بین واقعیت و کابوس انقدر نازک باشه...
ʼʼبدونه اون نمیتونمʼʼ

فلش بک -> 7 سپتامبر 2024 -تقریبا دو سال پیش ¬تالار عروسی

_دلم میخواد همینجا زیر میز غذا خوری بمونم
ا.م(مخفف اسم مادرت): ا.خ(اسم خواهر کوچیکت)! دوباره تو کدوم سوراخ موشی قایم شدی؟ پاشو بیا دارن میان!
_نمیخوام.. نمیخوام برم!.
ا.م: اگه دستم بهت برسه! *دور شدن*
_بسه دیگه. اگه ابجی ببینتم میفهمه! نمیخوام ناراحتش کنم..شاید..شاید اگه چشمامو فشار بدم دیگه اشکام نیان!
(بچه فامیل) : ا.خ داری چیکار میکنی؟
ا.خ: به تو ربطی نداره
(بچه فامیل) : الان به مامانت میگم *دویدن*
ا.خ: *بسختی از زیر میز بیرون اومدن و دویدن*
*و..زارت!*
ا.ع(مخفف اسم عمت): عی عی ا.خ چیکار میکنی؟ حتی تو مراسم عروسی خواهرتم اروم نمیگیری؟ برو بشین یجا، یذره شیطونی نکن
ا.خ: *بغض* ببخشید، عمه جون...
ا.ع: *زانو زدن* چیشده عمه؟ خوشحال نیستی خواهرت داره میره خونه بخت؟
ا.خ: نه عمه..من نمیخوام ابجی بره.. *گریه*
ا.ع: اشکال نداره دخترم، به مرور زمان همه میرن..چشم بهم میزنی میبینی تنها شدی؛ هعی عمه..فعلا تا بچه ای بچگی کن *بلند شدن و دور شدن*
{من: خودش تنها زندگی میکنه، بچهاش ولش کردن شوهرشم فوت کرده..ولی بی راهم نمیگها}
(بچه فامیل) : خاله، ا.خ اونجاس
{امیدوارم ازین خودشیرینایی که چقلی میکنن تو خونواده که هیچی تو فامیل نداشته باشین🤌بد دردیه}
ا.م: ا.خ، بیا_...
ا.خ: *دویدن*
ا.م: لاالاهالله...
ا.خ: *گم گور شدن لای جمعیتی که وسط مثلااا میرقصیدن*

پرش زمانی -اخر جشن عروسی
ا.ت(مخفف اسم تو) : *وایسادن و نگاه کردن زیر میزا* ا.خ؟! نمیخوای با ابجی خدافظی کنی؟
ا.خ: *صدای گریه*
ا.ت: *کنار آوردن یه صندلی و نشستن روش* ا.خ...
ا.خ: نمیشه نری ابجی؟
ا. ت: دوباره همو می‌بینیم عسلکم. ناراحت نباش باشه؟ منم ناراحت میشم میبینم داری گریه میکنیا
ا.خ: اومـ... *پریدن بغل ا.ت*
ا.ت: *بوسیدن سر ا.خ*

فلش بک -> 20 آوریل 2019 -6 سال قبل، دوران دبیرستان ¬خونه ا.ت

ویو ا.ت

ا.ت: _همم! امروز واقعا هوا عالیه!.
ا.م: ا.ت دیرت شدا! بدو بدو برو الان در مدرسرو میبندن!
ات: هآاای! ماتانــــه
ا.ت: *دویدن بسمت مدرسه* _اگه اینار دیر کنم تو کلاس که رام نمیدن هیچی! مامان تو خونه رام نمیده! ..از فردا باید زودتر بیدارشم... {باور کنین میشه😂🤥}
ا.ت: *رسیدن به مدرسه، با عجله وارد شدن*
(معاونت مدرسه) : ف.ت(مخفف فامیلی تو)! دوباره دیر کردی؟ از انظباطت کم میشها! بدوو معلما دارن میرن سر کلاس!
ا.ت: های! *بدو بدو بالا رفتن از پلها و رفتن سمت کلاس*
ا.ت: *نشستن سر جاش و یه نفس راحت بیرون دادن* _شانس عزیزم ازت قدردانم که ایبارم همراهیم کردی..
ا.ک(مخفف اسم کاراکتر مورد نظر): *خنده* دوباره؟
{میز پشت سرت میشینه}
ا.ت: نه نه! اینبار خواب نموندم..برقامون رفته بود...
{ 👺؟؟ }
ا.ک: *خندیدن* عو سووکا..
*اومدن معلم سر کلاس*
(بچهای کلاس): برپا!..برجا!..
__
و..تامامم
حمایت و فالو فراموش نشه
آیدی روبیکام @monark0
#P1
دیدگاه ها (۰)

سخنی ندارم..به عکسه توجه نکنینبریم برای این پارتحمایت و فالو...

ا.ت: *میخواست از دستشویی زنونه فرودگاه بیاد بیرون که ناگهان_...

میدونید ریپ چت چه دردیه؟

#توکیو_ریونجرز #tokyo_revengers

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط