#ورق_بزن.. #کپشن
میگفت یه شب خواب دیدم یا توی بیداری بود رو نمیدونم.. اما صدایی رو میشنیدم که مدام ازم کمک میخواست.
ترسیده بودم چون صدا خیلی ناله میکرد و فریاد میزد..به اطرافم نگاه میکردم تا صاحب صدا رو پیدا کنم. دیدم مردی رو که تازه فوت کرده بود و دفن شده بود و فریاد میکشید. هیچکسی اونجا نبود.. رفتم نزدیک و فقط نگاهش کردم! اما تموم وجودم ترسیده بود. به من نگاه کرد و گفت کمکم کن.. همه رفتن من دارم اینجا میسوزم! هیچکسی صدامو نمیشنوه.. تو فقط صدامو شنیدی کمکم کن.. اما چه کاری از من برمیومد؟!
همچنان منتظر بودم و اون فقط ناله میکرد.. خیلی حال بدی داشتم و خواستم ازش دور شم که التماس کرد بمونم.. برگشتم، زبونم که قفل شده بود رو تونستم تکون بدم.. پرسیدم چرا داری عذاب میشی؟ گفت: نماز نماز نماز.
گریه کردم و ازش دور شدم..
حتی اسمشم یادمه. گاهی واسش نماز میخونم و دعا میکنم خدا نجاتش بده..
#از زبان #تجربه_گر
گاهی باید از غضب و جبروت خدا.. به خودِ خدا پناه ببریم✨
#دختری_از_جنس_نور✨
میگفت یه شب خواب دیدم یا توی بیداری بود رو نمیدونم.. اما صدایی رو میشنیدم که مدام ازم کمک میخواست.
ترسیده بودم چون صدا خیلی ناله میکرد و فریاد میزد..به اطرافم نگاه میکردم تا صاحب صدا رو پیدا کنم. دیدم مردی رو که تازه فوت کرده بود و دفن شده بود و فریاد میکشید. هیچکسی اونجا نبود.. رفتم نزدیک و فقط نگاهش کردم! اما تموم وجودم ترسیده بود. به من نگاه کرد و گفت کمکم کن.. همه رفتن من دارم اینجا میسوزم! هیچکسی صدامو نمیشنوه.. تو فقط صدامو شنیدی کمکم کن.. اما چه کاری از من برمیومد؟!
همچنان منتظر بودم و اون فقط ناله میکرد.. خیلی حال بدی داشتم و خواستم ازش دور شم که التماس کرد بمونم.. برگشتم، زبونم که قفل شده بود رو تونستم تکون بدم.. پرسیدم چرا داری عذاب میشی؟ گفت: نماز نماز نماز.
گریه کردم و ازش دور شدم..
حتی اسمشم یادمه. گاهی واسش نماز میخونم و دعا میکنم خدا نجاتش بده..
#از زبان #تجربه_گر
گاهی باید از غضب و جبروت خدا.. به خودِ خدا پناه ببریم✨
#دختری_از_جنس_نور✨
- ۲۴.۴k
- ۰۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط