نوشتهxocox

نوشته(@xocox💋)
فیک گاندر پارت ۱۰ (اژدر_عیذرا🌀)
نیگان زیر لب زمزمه کرد
_در آینده دهنتو میخوای چیکار کنی؟..
ها؟
با حرص برگشت..
_هی..هیچی..دکتر چی نوشته بود؟
دکتر؟کارگردان فیلم سوپره..بگیر ببینننن
_حدود یه ربع سا...عوا خاک به سرم..اینا چیه؟
کیرخره..
_انقار عادی ترین فیلمنامه ی پورن هابه..
پوف..فقط گمشو میخوام برم یه بلایی سر این دستم بیارم..
_هعی خدا..یه بغل نمیدی؟
نه..
_مردم دارن نگاه میکننا..
بکیرم..عزیزم..
ریک نسخرو انداخت پایین و نیگان پشت سرش برش داشت و گذاشت تو جیب کتش..
الان چرا برش داشتی؟
_شاید لازم بشه.. نینبویبتیتلیتزوستزت(کلمات نا مفهوم😔💔)
_یا ابلفضل..ریک خوبی بابا جان؟
آره..من عالیم..حیح..
_میدونستی یه مامور پشت سرمونه؟
چی؟
_جلب توجه نکن..فقط..دستتو بده من..
این دستمو بگیر.‌.
_چه فرقی میکنه؟
اون کیریه..
_آها..حیح..
انگشتاشون محکم بهم گره خورد
چرا فشار میدی؟
_طبیعی تر بنظر بیاد..
ببین..اون یارو خیلی رو مخمه..نمیشه تو یه کوچه ای چیزی بپیچیم و میانبور بزنیم؟
_جدی؟
فک کنم آره..
_پس بزار قانونی انجامش بدیم..
چی؟
بلندش کرد و دوید سمت اولین بریدگیه بین دو تا خونه..
اون بیناموس هنوزم داره میااادد
_میدونم خودمم
بدو پسسسسس
_ببخشید که یه بشکه انداختم رو دوشم..
بدوووووو..چرا وایسادی..هوم؟
ریک سرشو برگردوند و پشتشو دید..نیگان آروم گذاشتش پایین..
_این دیواره..
دارم میبینم..
~از جاتون تکون نخورین..فقط دستاتونو ببرین بالا و آروم آروم برگردین..
_من کیرم توش..
~به نفعتونه عکس العملی نشون ندین..
یه هفتیر جی فور و دوتا چاقوی جیبی و یه اسپری فلفل یه ساعت طلا یه کت شلوار مردونه و پیرهن مردونه ی سفید با کراوات مشکی..اون یه نیروی مخفی از یگان ویژس نیگان..پس بهتره به حرفش گوش کنیم.._عزیزم..با باسن گرامیت آنالیز کردی؟
وقتی تو داشتی تو مدرسه به دانش آموزا کون دادن(ورزش کردن)یاد میدادی من کلانتر شهر بودم
~خفه شین..چی دارین به همدیگه میگین؟
برگشتن طرفش..
~خوبه..عالیه..همینطور سرجاتون وایسین..
رفت طرفشون و اسلحشو رو سر ریک نشونه گرفت
_میدونستی تفنگ تو دستت اسباب بازی نیس دیگه؟
~بزارین امتحان کنم..
شلیک کرد..ولی..خالی بود!..ریک تک خنده ای زد و به چهرش خیره شد
کوچولو؟تفنگ پر بهت ندادن؟
مرد لبخندی زد و هفتیرشو باز کرد..هفتا جا تیر که فقط تو یکیشون تیر بود..
~این یه بازیه عزیزای دلم..حیح..میاین بازی کنیم؟اگه یکی از شما مرد من اون یکی رو میبرم بازجویی..اگه من مردم شما میتونین فرار کنین و برین!نظرتونه؟
بنظر منطقی نمیاد..
_اصلا منطقی نیس..
~قرارم نیس منطقی باشه..اصن بیاین راحت ترش کنیم..شما دو تا انجامش میدین و منم داورم..آخرین نفری که زنده موند آزاده تو این جامعه زندگی کنه یا ازینجا بره..
_بابا وِلَکِن