~• از زمانی که تورا بین خلایق دیدم•~
~• مثل یک فاتح مغرور به خودم بالیدم• ~
~•عشق یک بار به من گفت برو گفتم چشم~
~• عقل صد بار به من گفت نرو نشنیدم •~
~• پدرم هی وصیت کرد که عاشق نشوم•~
~ • تو چه کردی که به گور پدرم خندیدم؟ •~
~• سالها درد کشیدم که به دردم بخوری •~
~• آخرش رفتی و از درد به خود پیچیدم •~
~• تشنه بودم که تو ساک سفرت را بستی •~
~• حیف از آن آب که پشت سر تو پاشیدم•~
:)...(:
~• مثل یک فاتح مغرور به خودم بالیدم• ~
~•عشق یک بار به من گفت برو گفتم چشم~
~• عقل صد بار به من گفت نرو نشنیدم •~
~• پدرم هی وصیت کرد که عاشق نشوم•~
~ • تو چه کردی که به گور پدرم خندیدم؟ •~
~• سالها درد کشیدم که به دردم بخوری •~
~• آخرش رفتی و از درد به خود پیچیدم •~
~• تشنه بودم که تو ساک سفرت را بستی •~
~• حیف از آن آب که پشت سر تو پاشیدم•~
:)...(:
- ۶۵۰
- ۰۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط