بیگانه

رفتم از خانه به بیرون به خیابانی که
از همان خانه که شد یک زندانی که

در دل آشوب شده حوصله ام سر رفته
رود اشک هم از دریاچه غم سر رفته

دل به تو دادم که تو گشتی یکی یکدانه من
رفتی اما دل شکستی ای تو ای تک دانه من

اگر افسانه شدن افسانه تو کردی
با تو بیگانه شدم بیگانه تو کردی

اگر آواره شدم آواره تو کردی
همه شب‌ها راهی میخانه تو کردیم
#محمد_خوش_بین
دیدگاه ها (۰)

کنارت باشم آزاری ندارم

بیهودگی

پرچم عشق

دردمانی

دلم پیش تو باشد،جسمم اینجا خانه ای دیگرهوایت در سرم باشد ، س...

🌱🍒بی تو طوفان زده‌ی دشت جنونم صید افتاده به خونم تو چه سان م...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط